سعدی میگوید:
بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در سفینةالبحار روایتی نقل میفرماید که گویا این شعر اقتباس از آن است.١
اگر کسی در امثال و حِکم و اشعار تتبع کند، میتواند مجموعه بزرگی از آثار جمعآوری نماید.
در روایت این مضمون آمده است که: گاهی مؤمن به غصه و اندوه مبتلا میشود و سبب آن را نمیداند. سبب آن ابتلا مؤمن دیگری است به بلایی در اقصی نقطههای عالم. و گاهی رفع بلا از او، موجب شادی مؤمنین دیگر است. و گاهی یک مؤمن موجب رحمت و برکات برای مؤمنین دیگر میشود.
آیا با این همه بلاها که برای مسلمانان بهخصوص برای شیعه وارد میشود، ما نباید هیچ غم و اندوه داشته باشیم؟ آیا باید بیتفاوت باشیم؟! یا باید حال ما در نگرانی و ناراحتی مثل این باشد که بلا بر سر خود ما میبارد؟!
یکی از علائم آخرالزمان و قیام و ظهور حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف آن است که: «عِنْدَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ؛ هنگام سنگدلی مردم».٢
درهرحال، با ما اتمام حجت کردهاند که اگر در این زمان تکلیف خود را بدانیم و بدان عمل نماییم، باید از خوشحالی کلاهمان را به هوا بیندازیم، و در مواردی که اصالت برائت جاری نیست ـ مثل موارد دماء و اموال خطیره و اَعراض، و اسلام و ضروریات دین ـ به احتیاط عمل کنیم.
سلام
این وبلاگ شخصی من است
خوشحال میشوم نظراتتون رو درباره وبلاگ و مطالب آن بیان کنید
باتشکر
اى فرزند یس و ذاریات، اى فرزند طور و عادیات، اى فرزند کسی که نزدیک شد، آنگاه درآویخت، تا آنکه در دسترسى و نزدیکى به خداى علىّ اعلى، به فاصله دو کمان یا کمتر بود، اى کاش می دانستم خانه ات در کجا قرار گرفته، بلکه مى دانستم کدام زمین تو را برداشته، یا چه خاکى؟ آیا در کوه رضوایى یا در غیر آن، یا در زمین ذی طوایى؟ بر من سخت است که مردم را مى بینم، ولى تو دیده نمى شوى، و از تو نمى شنوم صداى محسوسى و نه رازونیازى، بر من سخت است که تو را بدون من گرفتارى فرا گیرد، و از من به تو فریاد و شکایتى نرسد، جانم فدایت، تو پنهان شده اى هستی که از میان ما بیرون نیستى، جانم فدایت، تو دورى هستى که از ما دور نیست، جانم فدایت، تو آرزوى هر مشتاقى که آرزو کند، از مردان و زنان مؤمن که تو را یاد کرده، از فراقت ناله کنند، جانم فدایت، تو قرین عزّتى، که کسى بر او برترى نگیرد..